معشوقهے تو بودن آن حالتے از خوشبختیست که نه در درام عاشقانه و نه در شعر یافتمش معشوقهے تو بودن حس خوب امنیت است حس دویدن زیر باران مثل زیباترین رویایے که در سر داری معشوقهے تو بودن شبیه بوسهاے میان ابرهاست خیال خلوت آغوشت بهاری است که بذر بوسه هایم را بر لبهایت میکارم تا در خرمن عشقت میوه های سرخ و آبدار تنت را مال خود کنم برای همیشه و بیانصافیست ڪه من تمام ترانههای دنیا را به یاد تو از بَر ڪُنم و تو تمام بوسههایت را نذر او ڪُنی قلبِ تو سرزمین من است خانواده من است ملتِ من است قلبِ تو قلبِ من است بنگــر مرا من قبله ے عاشقیِ تو هستـم نمازت را با بــــوسه اے ناب بر لبــانم قامت ببند خیالت را مے بوسم حال دلم آرام میشود دیوانه جان میخواهمت سرمست عاشق رسوا مشتاق ِ آغوش ڪنار عطر ِ خوش ِ بی تابی ومن اعتراف میڪُنم دوست دارمَت یک جور خاص ڪمی عاشق تر از حَوا ڪمی مَجنون تر از لیلی ڪمی شیرین تر از فرهاد وابسته ات شدم انچنان ڪه ماه به آسمان ماهی به دَریا وآدمی به نفَس وابَستگی دارد جانانه بگویمت عشق جان من میخواهَمت و این خودش در عصرِ ما آغاز داستانی عاشقانه است
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|